Mademoiselle Noir

کلمات کلیدی

BoogieStreet!

پنجشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۰۷ ب.ظ

می دونی اغلب خیلی از مردها اینجوری ان که دوستت دارن ... تو نهایت دلشون, تو لحظه های خلوتشون اما اینو هرگز بهت نمیگن ... مرد ان دیگه ... دوست دارن همه چیز پنهون بمونه ... تو لایه های درونی و ژرف قلبشون ... دست نخورده شاید و فقط و فقط واسه خودشون همون جا, تو منطقه ی امن ... فکر نوشتن این حرف ها وقتی به سرم زد که ساعت دو بامداد در حال انفجار ترک بی نهایت شمرین, رفتم تو گالری عکس هام و یه دریا اسکرین شات از جلوی چشم هام موج شدن و گذشتن ... اتفاقی هر کدومو می خوندم و پتک فاجعه هر لحظه سنگین تر می خورد تو سرم ... بیش از هر چیز شکه شدم که چطور اینارو فراموش کرده بودم؟! انقدر زووود؟! چطور زمان من و تو رو باهم درنوردید؟! هوم اره همینه ... ولی دوباره به یاد اوردم ... دوباره به یاد می ارم ... می دونی چیزی که بخواد به یاد بیاد, زمانش که برسه چشمک می زنه و هیچ جوری نمی تونی اون چراغ چشمک زنو خاموش کنی ... نمی تونی اون چشمو کور کنی ... پس بپذیر که داره چشمک می زنه! ... می دونم یه جاهایی دوستم داشتی و این نه ترسناکه نه از غرور و مردونگیت کم می کنه سوییتی! :) پس بپذیر ... هوم, که قلب حقیقت آبی ست ... شمرین منو تا اوج می بره و من تو فکرم که چقدر ادم های مجهول دقیقه به دقیقه تکثیر می شن؟! ... و حالا که سوییچ کردم به لئوناردِ جان, کوهنِ عزیزم و بوگی استریت ... می خوام بهت بگم که ادم های اشتباهی زندگیتو رها کن ... اگه فکر می کنی اشتباهی ان, اگه جریان فکریشون باهات یکی نیست ... اگه واسه جا شدن تو دلشون داری خودتو کوچک می کنی, رهاشون کن جانم ... یا رهاش کن یا اگه این رابطه یه جور ساده ای پیچیده اس, نگهش دار و به عنوان یه دوست بهش احترام بذار و گاهی حالشو بپرس! ... بهش نشون بده میشه بی منت دوست داشت ... بهش دوست داشتنو یاد بده لعنتی جان! همونطور که شاندل دوست داشتنو به مرد دیکتاتورش یاد داد! ... پرکیوپاینم ... هی لسن, هستن هنوز ادم هایی که علارغم جریان چپ فکریت و تپش زیگزاگ قلبت, می تونن دوستت داشته باشن و بهت احترام بذارن! ... پس این سیگار کنتو بذار لا لب هات تا جیوه ی کبریتمو برات اتش کنم و این جرعه شرابو نوش کن تا هنزفیری رو بذارم تو گوش هات و یه دور دیگه بخونی منو ... بیای پا به پای من, قدم به قدم ... شراب صد ساله ی کوهن ... اینجا یه پارتی شبونه اس که من دارم وسطش می رقصم و مسخ هذیون میگم ... دلریوم ... حرف های جون دار شاید ... نیش دار شاید ... هوم؟! دستتو بذار تو دستم ... می دونی من خیلی وقته که اماده رفتنم ... خیلی وقته که بانجوی قدیمی رو کوک کردم … من تموم این مدت پشت در بودم, یه قدمی تو ... حالا سعی کن بفهمیش ... بوگی استریت ... دستتو بذار تو دست های سخت رنج کشیده ام و من و تو در نهایت بوگی استریت ...

۹۷/۰۵/۱۱
chandelle 19

آبی