Desire Blue :)
امروز روز قلم می باش، هوم ... اوه مای گاد! به خودم قول دادم یه تکست یونیک از اوناش بنویسم ... دارم 2pac می گوشم و آااخ ... دو هفته گذشت یا شایدم یه هفته ... ولی نه، دو هفته ... و کی می دونه یه ادم تو یه هفته چقدر می تونه تغییر کنه؟! چقدر می تونه فکر کنه و به یه چیزهایی برسه؟! دارم از یه حس نوستالژیک حرف می زنم ... من تو این یه هفته حس یک یا چند ماه گذشتنو تجربه کردم ... همینقدر کش دار و سنگین و البته جالب! ... اووف جانم به خش صدای توپاک ... کاش می شد بشنوی ولی خب ... هر روز که می گذره شبیه هیچ روزی از روزهای زندگیم نیستم ... اخه گفتم که من کلید طلایی رو تو قفل نقره ی انزوا پیچوندم و اومدم تو و درو پشت سرم بستم! فوراور! ... نمی خوام بگم یادش می افتم چون نمی افتم و جوریه که هر وقت بخوام اگاهانه بهش گریز می زنم و اگه دلم خواست بهش فکر می کنم ... همین اخراشه، که دانهیلم، دیزایر بلوم تموم شه! دیروز رفتم ادکلن تلخ زهرماری خودمو خریدم، شیک با فرگرنس سنگین و مبهوت کننده، اره ... دیزایر بلو رایحه ی من نیست چون من اون ادم نیستم ... من تو نیستم ... من با ته مایه ی شیرین تو عطرم اصلا حال نمی کنم ... باید سنگین و تلخ باشه ... باید مثل نایفو ببره ... مثل سیلی بخوره تو صورت ... دیزایر بلو که می زنم همه ی عابرهای خیابون گرد اسم عطرمو می پرسن و راوی میگه وه که چه محشر شدی و فلان اما تموم که شد دیگه نمی زنم ... و شیشه ی خالیِ آبیشو به یادگار از روزهای خاص نگه می دارم ... و بعد با عطر خودم به یه عصر جدید وارد می شم ... قشنگیش اونجا بود که اون روزها که من دیزایر می زدم توام می زدی ... و از الان به بعد هرکی دیزایربلو بزنه تا ابد نوستالژیکه برام و اون روزها تداعی میشن ... تداعی آزاد :) ... من دارم اخراشو زندگی می کنم ... دیزایربلو ممنتوی منه! ... ممنتو مینز یادگاری! آااخ از لا مینورِ بیس این ترک ... آااخ از صدای توپاک شکور ... می خوام پرواز کنم از پنجره ی اتاق ... پرواز ...