Five
امروز فیلم در جسم و روح به کارگردانی ایلدیکو انیادی رو دیدم. داستان تو یه کشتارگاه اتفاق میافته, جایی باورنکردنی برای یه ملودرام عشقی! کشتارگاه شاید آخرین جایی باشه که ادمو یاد عشق و عاشقی می ندازه. نگاه ترسان گاوها، شلیک گلوله و فوران خون و لخته شدنش به دیوار و کف کشتارگاه جایی برای بازگویی داستانهای رمانتیک نمیذاره. فیلم با نمایش جزییات سلاخی گاوها، شوکی به تماشاگر احساساتی وارد میکنه و تو سکانس اول با به تصویر کشیدن دو گوزن نر و ماده تو یه جنگل زمستونی که به ارومی برف میباره, هیجان وصفنشدنی رو بر می انگیزه. تماشاگر هر لحظه منتظر یه اتفاقی دلخراشه ... خطر اسپویل: «تو این کشتارگاه زنی کار میکنه که مسئول کنترل کیفیت گوشت هاس. حافظهای باورنکردنی داره و نسبت به نحوه کار کارکنان کشتارگاه سختگیره و به همین دلیل به سرعت منزوی میشه. در ادامه رابطه گوزنها با کار در کشتارگاه مشخص میشه. تو خشنترین محل کاری یه داستان عاشقانه در حال تکوینه که پذیرشش تنها تو افسانهها امکانپذیره. آندره، سرپرست کشتارگاه و ماریا هر شب رویای یکسانی رو تجربه میکنن و این راز پس از سرقت دارو از آزمایشگاه کشتارگاه برملا میشه. تو این فیلم لایههای عشق و بیانش خیلی پیچیده و تو در تو ان. آندره، ظاهراً دیگه دنبال عشق و عاشقی نیست و بعد از جدایی از همسرش مدتهاست که تنها تو آپارتمانش زندگی میکنه. ماریا علارغم حافظه ی قوی به شدت خجالتی و از جمع فراریه و از تماس معمولی با ادم ها حتی دوری می کنه. این وضعیت بیمارگونه که ماریا از ازش باخبره، مجبورش میکنه از کمکهای یک روانشناس استفاده کنه و ... آندره در شکل گوزن نر و ماریا در شکل گوزن ماده در اصل یک زوج تو جهان رویا هستند» نزدیکی این گوزنها به هم خیلی شاعرانه تصویر میشه و طنز دلچسبی تو دیالوگها نهفته اس که فیلمو تا پایان همراهی میکنه. رویا, نقطه اتصال با جهان دیگه, تجربهای استثنایی که تو واقعیت تاثیر می ذاره و اونو تابع خودش میکنه. فیلم از پرسپکتیو یا نگاه آندره و ماریا این رابطه عاشقانه رو تو رویا و واقعیت به نمایش میذاره. فراز و نشیبها همگی قابل تامل و بحثبرانگیز ان و یکی از بهترین هاییه که دیدم :) فیلمی که عمیقا قلاب می ندازه تو روحت و ولت نمی کنه! اخ فقط اونجاش که ماریا اون اهنگ عاشقانه رو پلی می کنه و تو وان حمام رگشو با یه تکه شیشه می زنه و اندره که میگه حس می کنم دارم می میرم … خیلی دوست دارم … فیلم به زبان مجارستانیه, عشق!